فاحشهٌ قرضی
قبل از ارائه افاضه ، نوروز رو به همه نو خواهان تبریک میگم ، از صمیم قلب آرزوی بهروزی واسه نوع بشر دارم .
سال نو میشه ، هوا دلپذیر تر ازقبل میشه ، درختان رو به سبزی میارند و ... صدها و صدها تغییر به سمت و سوی بهتر شدن صورت میگیره ولی ...
ولی پس چرا ما آدم نمیشیم ؟ ای کوفت به اون بیضتینی که خشت اول را چپ و چوله گذاشت ، نمی دونم پدران من بودن یا شما ؟ امیدوارم روز قیامت سیخ بکشن و بدهند یه کفتار پیر بخوره !
بابا به خدا پینو کیوی چوبی هم آدم شد !
راستی چی شد پینوکیو آدم شد ؟
وقتی دور و برمون رو یه ذره خوب نگاه کنیم مغزهایی را میبینیم که ازاله بکارت گردیده اند و از برای آن تن به وسیله ازاله می دهند ، یا به جهت شرم و شاید هم از بی شرمی !!!
یه عیب کوچولو هست ، میدونین ماها چی چیمون کار میکنه ؟ دو چیز ، حافظه و احساساتمون . نتیجه این دو روش - مجزا و یا مخلوط - اینست که مغز به شکل یک لوح در می آید که هرآنچه بر آن نوشته شود همان نیز خوانده شود . و وقتی از معادلات اندیشی یه بچه دیفرانسیل می گیریم یه نقطه تار در جواب به طرحی کدر قابل مشاهده است و آن همانا فاحشه قرضی می باشد که در نسب ، زاده همون ازاله بکارت است و سالهاست ما را نفله گردانیده !
فاحشه بودن خیلی بده ولی اگر کسی فاحشه شد قرضی نباشه که از صد من گوشت مردار آلوده تره !
( صد من در فشار صفر اتمسفر محاسبه گردیده جاهای دیگه فرق میکنه )
در آغاز سال نو ایکاش تصمیم بگیریم دیگه از روشهای گذشته تصمیم گیری و قضاوت دست بکشیم و خودمون ، ببین خودمون ، فقط خودمون در مورد رفتارهامون بیندیشیم هرچند اشتباه .
من فکر میکنم اگه ما هر سال تغییر به سمت آدم و یا آدمتر شدن نداشته باشیم بهتره اول سال بجای نوروز بگیم : دیروزِ مبارک !
ببخشین باید برم یکی از دوستای قدیمیم به نام گربه نره کارم داره .