با پذیرفته شدن دولت فلسطینی به عنوان دولت ناظر در سازمان ملل متحد یک موضوع از همه بیشتر جلب توجه کرد :
اسرائیلم در سطح بین الملل کوتاه بیا نیست !
وقتی یکی بین سیاه پوست و سفید پوست فرق میذاره
وقتی یکی بین گروههای مختلف قومی و ملی و مذهبی فرق میذاره میگیم نژاد پرسته
وقتی یکی ٬ یک انسان را میکشد در دادگاه محاکمه اش میکنیم و از زندان تا مرگ برایش حکم می دهیم
اما انسان کیست ؟
قطعن همه میگن حیوانیست متکامل و با هوش و با علم فراوان و ...
خب آهو کیست ؟
جواب میدهیم اولن نگو کیست و بگو چیست ٬ دومن یک حیوانست
خیلو خب پس حالا که هر دو حیوانند و یکی از دیگری برتر - از نظر هوش و استعداد و درک و فهم و ... -
چرا باید بین قاتل هر کدام تفاوت بگذاریم ؟
هیتلر هم همینجور فکر میکرد دیگه !!! اونم میگفت در بین یک نوع از موجودات زنده که انسان باشه یک گروه یا گروههایی پست و عقب مانده ٬ یا از نظر فکری و مغزی و یا از نظر جسمی می باشند که باید از بین بروند !!!
باور کنیم تفاوت معنا داری بین تفکر اکثریت قاطع انسانها با هیتلر نیست !!!
همگی نژاد یا نوع پرستیم
پ ن : چی میشد اگه خون نمی ریختیم ؟
نمیگم مورچه زیر پامون له نشه ٬ ولی یکم به حیوانات احترام بگذاریم .
در مورد انسان حرفیست قابل اندیشیدن ، انسان مخلوق است یا خالق ؟ و یا هر دو ؟
خب من در این زمان تنها به بحث خالق بودن انسان می پردازم و آن دو را به بعد
وا می نهم .
آفریده یا مخلوق را معنای عام آن می جوییم که همانا چیزیست که بوسیله چیز دیگری عامدن بوجود آید .
آنچه که در نگاه اول توجه یک فکر را به خود جلب میکند مصنوعات آفریده شده توسط انسان است ، از چاقو و تیر و کمان در زمانهای اولیه زندگی بشر گرفته تا کامپیوتر و سفینه فضایی امروزی .
ولی مصنوعات تنها مخلوقات انسان نیستند . زبان ، فرهنگ ، دانش ، خواندن و نوشتن و قوانین نیز از آفریده های انسانند .
مخلوقات بشر بسیارند ، به نظر من بزرگترین آفریده انسان در طول تاریخ و نیز پویا ترین آن ، خلق معانی توسط انسان است ، معنا دادن به هر آنچه که او احساس میکند ! از معنایی که به اندام طبیعت میدهد تا اندام یک انسان ، از معنایی که به مجموعه ای از حروف در قالب یک کلمه میدهد تا به یک تمدن چند هزار ساله ، معناهایی چون نیک و بد ، زیبا و زشت ، خدا و بنده ، خوشبخت و نگون بخت و ...
معنا هایی که در زمان ثابت نیستند ولی در یک خط هم حرکت نمیکنند ! معناهایی که گهگاه حتا خود انسان را نیز تحت الشعاع قرار داده و اورا ذاتن یا موجودی پست و یا لوحی پاک می دانند !
بی شک می توان گفت که این معناهای بی شمار ، به صورت قراردادهایی در زندگی فردی و جمعی در نوسانند ، پدید می آیند و فسخ می شوند و اینست که انسان هر لحظه در زمان تولید فکر میکند .
با این وصف نمیتوان از خالق بودن انسان چشم پوشی کرد و او را منفعل دانست .