حقیقت زشت

درد من تنها تنهایی نیست و توجه داشته باشید که: je pens , donc je suis

حقیقت زشت

درد من تنها تنهایی نیست و توجه داشته باشید که: je pens , donc je suis

مردی

نشانه مردی

حقیقت زشتی دیگر ! 

این آقا خیلی بهش می نازه و چنان هرجا مینشینه ازش تعریف میکنه که انگار به بزرگی سلسله جبال هیمالیاست و با اون چنان حالی کرده اند مردم دور و برش که مجنون با عشق لیلی نکرده .

یکی نیست بگه جناب آقا اینی که تو بهش می نازی دوزار ارزش نداره ! عزیز من خیلیها همینو میذارن کف دستشون و بی هیچ ابایی ٬ بدون ترس صاف صاف توی جامعه و بین مردم راه میرن و هر وقت یکی یه اشاره خفیف بهش بکنه با دل و جون ٬لخت و عریان ! سفت و محکم !  میذارتش وسط ! بی هیچ ادعا و گنگستر بازی ! 

یه روز بهش گفتم :جناب آقا نداری ! با جرات می گم که نداری !

این دیگه نه فلسفه و منطق میخواد و نه  جبر و ریاضیات ! اگه داری بیا جلو ٬ بیا بریم وسط میدون  و به همه نشون بده ! کی تا حالا دیده ؟ هیشکی ٬ هرچه خودت منم منم کردی ! بیا توی میدون ولی به یه شرط !

خودت بیای ٬ تنهای تنها ! بدون پول و دسته چک ٬ بدون نوچه و هوادار ٬ بدون کارت شناسایی ٬ بدون اسلحه !  

و او نیشخندی زد و پذیرفت !!! آمد به میدان همانگونه که من خواستم ! 

همه مردم جمع شدند ٬ چند روزی بالا و پائینش کردند و دیدند که ندارد ولی در نهایت مرا بازنده اعلام کردند ! همگی !

به آنها اعتراض کردم ! گفتم مگر نمی بینید که ندارد ! ولی افاده نرساند ! مگر آنها را چه میشد ؟ می دیدند و دم بر نمی آوردند ! 

لحظه ای با خود اندیشیدم ... آه که غافل ماندم ! در یاد نگرفتم که جناب آقا گرچه  مردانگی ندارد ولی دوبرابر سلسله جبال هیمالیا نامردی دارد !  

 با این حساب او با نامردی  مردانگی هم برای خود خرید ! 

امان از نامرد و امان از مردم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد